یادداشتهای قاصدک اجتماعی درباره وبلاگ در کتابی خواندم که میزان فرزانگی و فهم و درک انسانها بر دو عامل استوار است ؛ گفتن سخنی دلنشین و پسندیده و داشتن دلی سخن پذیر. دوست عزیز به وبلاگ یادداشتهای قاصدک خوش آمدید . مطالب وبلاگ من در خصوص سایبر و امنیت رایانه , مسائل اجتماعی و مذهبی خواهد بود . سعی خواهم کرد که با بیان مطالب متنوع , وبلاگ جذابی را خدمتتان ارائه کنم . ترجمه هایی که در این وبلاگ مطالعه میکنید بیانگر دیدگاههای نویسنده وبلاگ نیست . از این که لحظات گرانبهایتان را صرف بازدید از وبلاگ من می کنید متشکرم . هرگونه استفاده از مطالب وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است . بنا به دلایلی تصمیم گرفتم که آدرس وبلاگمو از sorushafshar.blogfa.com به آدرس جدید mydandelions.loxblog.com تغییر بدم . و از این به بعد مطالبم رو در این آدرس منتشر خواهم کرد . آخرین مطالب
نويسندگان یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:یادداشتهای قاصدک , سخنان ناب , داستان کوتاه, :: 6:51 :: نويسنده : سروش افشار
منشی رئیس با خود فکر کرد شاید برای گرفتن تخفیف شهریه آمده اند یا شاید چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:حسین ( ع ) , یادداشتهای قاصدک , سخنان ناب , دکتر شریعتی, :: 21:50 :: نويسنده : سروش افشار
آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدیاند. دکتر علی شریعتی چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:اسلام , علی , دکتر شریعتی , یادداشتهای قاصدک , سخنان ناب, :: 16:42 :: نويسنده : سروش افشار
علی جوانی هشت نه ساله است که به دلیل فقر پدر , در خانه ی پسر عم خویش – محمد – زندگی می کند و تا پیامبر و خدیجه را می بیند که سجده میروند و بر می خیزند , علت را می پرسد و پیامبر به سادگی پاسخ می دهد که من از جانب خدا مامورم که مردم را به این دو اصل دعوت کنم . نخست این که خدا یکی است و همه ی این خدایان , دروغین و ساختگی اند ؛ و دیگر این که من ابلاغ کننده و پیامبر اویم . علی در این جا سخن خیلی عجیبی می گوید : اجازه بدهید من با پدرم مشورت کنم . می فرماید : مشورت کن . و علی بلافاصله به اتاق خودش می رود و شب را تا صبح بیدار می ماند . از خود میپرسد این دعوت چیست ؟ صبح بدون این که از خانه ی پیغمبر خارج بشود و با پدرش مشورت کند , بر میگردد و می گوید : اسلام را بر من عرضه کن . دیشب را تا صبح فکر کردم . گفتم خداوند برای خلقت من با ابوطالب مشورت نکرد . اکنون من چرا برای پرستیدن او باید با ابوطالب مشورت کنم و اجازه بخواهم ؟ اسلام را عرضه کن . ادامه مطلب ... خدایا مارو ببخش که در کار خیر یا “جـــــار” زدیم… یا “جـــــا” زدیم… پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو؟ پسر میگه : من..! پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو؟! پسر میگه : بازم من شیرم... پدر عصبی میشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو!؟ پسر میگه : بابا تو شیری...! پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟ پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا... ای خداوند ! به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم و به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف و به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف و به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو و به محافظه کاران ما گستاخی و به نشستگان ما قیام و به راکدان ما تکان و به مردگان ما حیات و به کوران ما نگاه و به خاموشان ما فریاد و به مسلمانان ما قرآن و به شیعیان ما علی ( ع ) و به فرقه های ما وحدت و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف و به فحاشان ما ادب و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همت ، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش . دکتر شریعتی پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|